جدول جو
جدول جو

معنی پیر عمران - جستجوی لغت در جدول جو

پیر عمران
(عِ)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 35هزارگزی جنوب باختری سقز و 15هزارگزی جنوب شوسۀ سقز به بانه. کوهستانی، سردسیر. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیر مغان
تصویر پیر مغان
رئیس و بزرگ مغان، پیر میکده، در تصوف انسان کامل و رهبر روحانی، برای مثال ز آن روز بر دلم در معنی گشوده شد / کز ساکنان درگه پیر مغان شدم (حافظ - ۶۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
(رِ عِ)
موسی علیه السلام، هارون. (شرفنامه منیری)
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
دهی است از بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان با 438 تن سکنه. آب از چشمه و محصول آن غلات، حبوب و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رِ مُ)
بزرگ مغان یعنی پیشوایان دین زرتشتی. پیشوای مجوسیان، مالک و رهبان دیر، ریش سفید میکده. پیر می فروش:
ای پیر مغان دل شما مرغان
آمد شد ما دگر نرنجاند.
خاقانی.
می که پیر مغان ز دست نهاد
جز بپور مغان نشاید داد.
نظامی.
گفتم شراب و خرقه نه آئین مذهب است
گفت این عمل بمذهب پیر مغان کنند.
حافظ.
آن روز بر دلم در معنی گشاده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم.
حافظ.
گرم نه پیر مغان در بروی بگشاید
کدام در بزنم چاره از کجا جویم.
حافظ.
دولت پیرمغان باد که باقی سهلست
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر.
حافظ.
از آستان پیر مغان سر چرا کشم
دولت در آن سراو گشایش در آن درست.
حافظ.
من که خواهم که ننوشم بجز از راوق می
چکنم گر سخن پیر مغان ننیوشیم.
حافظ.
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو بتأیید نظر حل معما میکرد
گفتم این جام جهان بین بتو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد.
حافظ.
خادم پیر مغان شو کاتبی چون عاقبت
مرد گردد هر که از دل خدمت مردی کند.
کاتبی.
نیز رجوع به کتاب مزدیسنا ص 265 و 278 شود، رند. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی: رند)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ مُرْ را)
مثنای مرست و آن که در حجاز است مران است. خالدی گوید: این دیر نزدیک دمشق بر تپه ای است که مشرف بر مزارع زعفران و باغهای زیباست. بنای این دیر ازگچ ساخته شده و از سنگهای رنگارنگ مفروش شده دیری بزرگ است و در آن راهبان بسیارند. (از معجم البلدان). بنام دیر قدیم نیز خوانده میشده در سوریه نزدیک دمشق. دیری بزرگ بود و در عهد بنی امیه رونق داشت و در اطراف آن قریه ای بنا شد. ولید بن عبدالملک در آنجا درگذشت (96 هجری قمری). احتمالا ولید بن یزید آنجا را اقامتگاه خود قرار داد. و آن را دیر سمعان هم خوانده اند. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به دیر سمعان شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ عَ)
در نواحی حلب است و معنی آن بسریانی دیرالجماعه است و در زمان ابوفراس بن ابوالفرج بزاعی ویران بوده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیر مغان
تصویر پیر مغان
ریش سفید، پیشوای مجوسیان
فرهنگ لغت هوشیار